چیزی ندارم خستم

اینجا مجلس ختم من است

چیزی ندارم خستم

اینجا مجلس ختم من است

بیهوده بودن

بیهوده زیسته ام

با دست خود درخت اعدام خود را آبیاری کردم

و چشمانم را به روی حقایق بستم

لیاقت زندگی را نداشتم

آیا ارزش مردن را دارم ؟

 

 

**من نگویم که به درد دل من گوش کنید***بهتر آنست که این قصه فراموش کنید**عاشقان را بگذارید بنالند همه*****مصلحت نیست که این زمزمه خاموش کنید**

**

*****

**

و اما عشق

 

امشب گریه میکنم .گریه میکنم برا تو برای خودم برای تموم اونایی که خواستن گریه کنن نتونستن. برا ی تمام اون چیزی که خواستی ونبودم خواستم وبودی. امشب گریه میکنم به وسعت دریا به وسعت بیشه به وسعت دل عاشق.برای تو...برای تو....و به پاس احترام تمام تحقیرهایی که از دیگران شنیدم وهنوز شکست نخوردم

تو بگو

ای مردم مرا درون تابوت باز بگذارید تا همگان بدانند سیاه بخت از این دنیا رفته ام

دستهای مرا درون تابوت باز بگذارید تا همگان بدانند دست خالی از این دنیا رفته ام

چشم های مرا درون تابوت بازبگذارید تا همگان بدانند چشم انتظارازاین دنیا رفته ام

بر سنگ مزارم بنویسید که آشفته دلی خفته در این خلوت خاموشی

آنجا بنویسید که او زاده ی غم ز غمهای جهانی گشت