می خندم. | |
من در واژگان خاموش ِ شهر خوشبختی ها غریب ماندم . شاید برای همین است که هر چه کلماتش را نشخوار می کنم چیزی از آن نمی فهمم . چه برسد به صرف و نحو جملات عاشقانه اش . « من می خندم ! » بار ها و بار ها در پس ذهنیت ورق خورده ام در پی معنایی برای تفسیر این جمله گشته ام . ! اما بی آنکه چیزی از آن بفهمم خود را در مرداب ناباوری های این جمله غرق تر دیدم ... اما با این حال . «من می خندم !!!!!!!!!!» این بار غریبانه تر از همیشه . |