چیزی ندارم خستم

اینجا مجلس ختم من است

چیزی ندارم خستم

اینجا مجلس ختم من است

بوسه ای که لبانم را به مزمزه می اندازد .!  
شاید کفاره یه همه گناهان ناکرده ام باشد . 
چرا که می دانم ...
فردا تو می روی و من می مانم و جهنمی که روی لبانم جا مانده است.