می روم... | ||
می روم... قبل از آن که باز خیال نگاهت مرا امیدوار کند می روم... قبل از آن که تو به یاد بیاوری برای من چه بودی و نبودی می روم... قبل از آنکه کلاغ به آخر قصه ی من برسد انگار کلاغ قصه ی توهم در خواب است....!!
پی نوشت : یادته می گفتی من نیومدم که برم ؟! اما رفت . اون قدر نرم و بی صدا رفت که حتی امتداد نگاهم به اندازه ی یک تلنگر پرسشگانه هم نلرزید. |